لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام

روی قلبی نوشته بودن شکستنی است ؛ مواظب باشید !!!

ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید !

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست ..
و غمــت سـهم ِ مــن!

هنوز هم وقتی باران می آید
تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند

دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم هر روز!
هر روز از تعدادشان کــــــــم میشود!
آخرین باری که شمردمشان
تنها یک دلیل برایم مانده بود..!
آنهــــــــــم دیدن تو بود !!

اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
جانسوز تر ز داغ تو دیگر کسی ندید
خورشید هم ز داغ تو در تاب شد حسین

.
ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
ایام سوگواری حسینی تسلیت باد

سرم درد میکند برای دردسر!
و تو میدانی آنقدردوستت دارم
که حتی اگر سرم به سنگ بخورد
یا سنگ به سرم !!
از این دوستت دارمدست بر نخواهم داشت

وقتی دلم می گیره ، دنیاموغم می گیره
انگاری حس بودن ، تو لحظه هام می میره
وقتی دلم می گیره ، می خوام پیش تو باشم
نمی تونم ۱لحظه ، دوست نداشته باشم

از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی
اما بدان پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد
و برگه ی دوستت دارم مرا ،
زیر برف پاکن های دلت خواهد گذاشت . . !

دوست داشتن ات ، هــوس نیست . . . کـه بــاشـد و نبــاشـد !

نفــس اسـت . . .

تا بــاشم . . .تاباشی. . .

وقتی که می رفتی، بهار بود …
تابستان که نیامدی، پاییز شد …
پاییز که برنگشتی، پاییز ماند …
زمستان آمد اگه نیایی، پاییز می ماند …
تو را به دل پاییزی ات قسم می دهم …فصل ها بهم نریز

تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی … سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!

کوتاه ترین داستان دنیا......!!

                                                رفت.......!!!

.
گفـــــته بودمـ بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـافــــــــ !
حـــــرفمـ را پس میگــیرمـ
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد …

آمدی چه زیبا ،

گفتم دوستت دارم چه صادقانه ،

پذیرفتی چه فریبنده ،

نیازمندت شدم چه حقیرانه ،

به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ،

واژه غریب خداحافظ به میان آمد، چه بی رحمانه و من سوختم چه عاشقانه ،

ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ

خداحافظی

به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ی ممنوع ، ولی لبهایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند ، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس ، هیچ کسی هم به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها

عاقبت با قلم شرم نوشتند :" نشـــد !"

(فاضل نظری)

ميداني ... !؟ به رويت نياوردم ... !

از همان زماني كه جاي " تو " به " من " گفتي : " شما "

فهميدم

پاي " او " در ميان است

به نام خدا خالق انسان

. به نام انسان خالق غم ه

ا . به نام غم ها به وجود اورنده ی اشک ها

. به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها

. به نام قلب ها ایجاد گر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان

یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو میگه از تو میخونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمیشنوی
و نمیدونه چی میشه و همش ای کاش و ای کاش …خسته شده خدایا ….
فقط تو میتونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه… نگو  نمیشه …

کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …

فراق و دوریت دیوانه ام کرد / چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدایی / که با هر آشنا بیگانه ام کرد

می نویسم خاطرات با اشک و آه / در شبی تاریک و غمگین و سیاه
می نویسم خاطرات از روی درد/ تا بدانی دوریت با من چه کرد

دل من باز گریست
قلب من باز ترک خورد و شکست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت می خواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد
و از این عشق گذر خواهی کرد
و نخواهی فهمید....
بی تو این باغ پر از پاییز است...!

دلم که مهمون نميخواست کي گفت که مهمونم بشي؟

کي گفت بياي تو قلبم و مهمون نا خــونــده بشي؟

کي گفت که از چشاي من خواب و بدزدي و بري؟

کي گفت پريشونم کني٬ کي گفت بری؟کي گفت بري؟

آنکه بین من و تو شام جدایی آورد ، می کنم نفرینش ، یا الهی ، بکنش چون من زار ، پیش معشوقش خار ، هر دو چشمانش تار ، تا بداند چه به من می گذرد ، از غم دوری آن چشم عزیز

یك لحظه بيبن با من چه کردی

همه احساسمو بازیچه کردی

جدایی را تو کردی من نکردم

زدی تیر به قلبم رد نکردی ،  .

ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
 خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
 من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم این پرستو رفتنیست
 آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد .